Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (502 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cape chisel
U
قلمی برای کندن شکاف یاکنجهای چهارگوش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electronic
U
قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
check plot
U
یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
husking
U
دوستان وهمسایگان برای پوست کندن ذرت
to dig out
U
چاه
[راه زیر زمینی]
کندن برای کانی
maneuvering vent
U
شکاف بالای پوشش بالن برای رها کردن هوا
froe
U
ابزاری شبیه گوه که برای شکاف تخته والوار بار میرود
slotting
U
شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slot
U
شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slots
U
شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
v ring
U
تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
gill slit
U
شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
grubbed
U
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grub
U
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grubs
U
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
crystallized
U
قلمی
slender
U
قلمی
dry pile
U
باطری قلمی
brimstones
U
گوگرد قلمی
pen pal
U
دوست قلمی
brimstone
U
گوگرد قلمی
airy-fairy
U
لفظ قلمی
magnetic bar
U
اهنربای قلمی
salt peter
U
شوره قلمی
pen pals
U
دوست قلمی
bar magent
U
اهنربای قلمی
lapsus calami
U
لغزش قلمی
torch battery
باطری قلمی
pits
U
منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pit
U
منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pencil of silver nitrate
U
سنگ جهنم قلمی
infernal stone
U
سنگ جهنم قلمی
joggling
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggle
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
magnetized bar
U
میله مغناطیس شده اهنربای قلمی
panes
U
چهارگوش
quadrilateral
U
چهارگوش
quadrilaterals
U
چهارگوش
rectangles
U
چهارگوش
quadrangular
U
چهارگوش
quadrant gular
U
چهارگوش
pane
U
چهارگوش
four-square
U
چهارگوش
rectangle
U
چهارگوش
live box
U
جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند
squarish
U
تاحدی چهارگوش
foursquare
U
لوزی چهارگوش
mast frame
U
قاب چهارگوش
intertriglyph
U
چهارگوش افریز
quadrant gularly
U
بشکل چهارگوش
diamond charge
U
خرج چهارگوش
four point suspension
U
اویزش چهارگوش
squarely
U
بشکل چهارگوش
traffic stud
U
گلمیخ چهارگوش
quarrying
U
شیشه الماسی چهارگوش
quarry
U
شیشه الماسی چهارگوش
Golden rectangle
U
پایه های چهارگوش
demi-metope
U
[نیمه چهارگوش افریز]
quarries
U
شیشه الماسی چهارگوش
box tool
U
قلم تراش چهارگوش
rhomboid muscle
U
ماهیچه چهارگوش معین
expansion slots
U
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
peels
U
پوست کندن کندن
pulls
U
کندن پشم کندن از
pull
U
کندن پشم کندن از
blocky
U
قالب دار ساختمان چهارگوش
scow
U
با قایق چهارگوش حمل کردن
thornback
U
ماهی پهن چهارگوش خاردار
quad rangle
U
چهارگوش چاردیواری که ساختمانهائی گرداگرد ان باشد
tessellate
U
بصورت سنگهای چهارگوش کوچک دراوردن
ray
U
ماهی چهارگوش عمق زی که از حلزون تغذیه میکند
bags
U
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
bag
U
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
biretta
U
یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
mortarboards
U
کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
mortarboard
U
کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
pilaster
U
شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
squaring
U
چهارگوش کردن مربع کردن
squared
U
چهارگوش کردن مربع کردن
square
U
چهارگوش کردن مربع کردن
squares
U
چهارگوش کردن مربع کردن
pluck
U
کندن
plucked
U
کندن
plucking
U
کندن
plucks
U
کندن
to chip off
U
کندن
incise
U
کندن
cut out
U
کندن
graved
U
کندن
carvings
U
کندن
channeling
U
کندن
tweeze
U
کندن مو
tweese
U
کندن مو
pick
U
کندن
channelled
U
کندن
incised
U
کندن
incises
U
کندن
gouge
U
کندن
picks
U
کندن
channeled
U
کندن
gouges
U
کندن
quills
U
پر کندن از
discerption
U
کندن
carves
U
کندن
evulsion
U
کندن
dig , in
U
کندن
carved
U
کندن
channels
U
کندن
to put off
U
کندن
avulse
U
از جا کندن
quill
U
پر کندن از
raise
U
از جا کندن
gouged
U
کندن
to take off
U
کندن
raises
U
از جا کندن
to break off
U
کندن
pugs
U
کندن
pug
U
کندن
gouging
U
کندن
to pick off
U
کندن
divulsion
U
کندن
carve
U
کندن
mine
U
کندن
gnaw
U
کندن
pick-ups
U
کندن
pick-up
U
کندن
strip
U
کندن
take off
U
کندن
mines
U
کندن
hair pulling
U
کندن مو
trenches
U
کندن
channelize
U
کندن
insculp
U
کندن
trench
U
کندن
scours
U
کندن
scoured
U
کندن
scour
U
کندن
mined
U
کندن
gnawed
U
کندن
tearoff
U
کندن از
gnaws
U
کندن
channel
U
کندن
elevator
U
از جا کندن
elevators
U
از جا کندن
barks
U
پوست کندن
dig , in
U
سنگ کندن
outroot
U
از ریشه کندن
trench
U
سنگر کندن
barking
U
پوست کندن
strikes
U
چادر را از جا کندن
grip
U
نهر کندن
trenches
U
سنگر کندن
peel to
O
پوست کندن
peel
U
پوست کندن
to strip something off
U
کندن
[پوست]
unhusk
U
پوست کندن
flench
U
پوست کندن
excorticate
U
پوست کندن
stubs
U
از بیخ کندن
excoriate
U
پوست کندن از
flays
U
پوست کندن از
abandonment
U
واگذاری دل کندن
flaying
U
پوست کندن از
flayed
U
پوست کندن از
uproot
U
ازریشه کندن
hull
U
پوست کندن
stubbing
U
از بیخ کندن
flay
U
پوست کندن از
stubbed
U
از بیخ کندن
unpick
U
کندن - جداکردن
gully
U
کارد کندن
gripped
U
نهر کندن
gullies
U
کارد کندن
gripping
U
نهر کندن
entrench
U
سنگر کندن
grips
U
نهر کندن
slipe
U
پوست کندن از
pare
U
پوست کندن
gulleys
U
کارد کندن
pared
U
پوست کندن
pares
U
پوست کندن
undresses
U
لباس کندن
ross
U
پوست کندن
strike
U
چادر را از جا کندن
mortise
U
کام کندن
stub
U
از بیخ کندن
flense
U
پوست کندن
sally ship
U
از گل کندن ناو
shale
U
صدف کندن
undressing
U
لباس کندن
peels
U
پوست کندن
pelt
U
پوست کندن
pelted
U
پوست کندن
pelts
U
پوست کندن
uprooted
U
ازریشه کندن
barked
U
پوست کندن
uprooting
U
ازریشه کندن
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
Potential
1
incentive
1
affixation
1
gorse melatonin
1
if you have any question please ask us , we are here to help
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com